محیا در سه سال و نیمگی
دخترم دیگه حسابی بزرگ شده و در مرحله کودکی و بزرگی مونده و میگه مامان چیکار کنم بزرگ شدم من هنوز کوچولو هستم و به تقلید از زینب میگه من منه و پستونک میخوام و مامان تو عمه مریم و من زینب هستم و بابا آقا یونس و در بازی با زینب از فرصت استفاده میکنه و هوش میده میگه به وسایلم دست میزنه تازگی محیا عروسک بازی میکنه و شب سارا عروسکش پیشش میخوابند دستشویی محیا بعد از شش ماه مامان من از قهوه ای خوشم نیمیاد فقط زرد دوست دارم و تو شلوارش کارش میکنه و میگه مامان بدو بشور بدم میاد محیا در مونته سوری میگه من ازخاله فهیمه خوشم نمیاد عمه زینب عوضش کن محیا در قم مامان بریم معص...
نویسنده :
مامان
11:18